مهندسین جوان

گویند ثنای هر کسی برتر از اوست،تو برتر از آنی که ثنا در تو رسد.

گویند ثنای هر کسی برتر از اوست،تو برتر از آنی که ثنا در تو رسد.

 

 

 

جملاتی زیبا از دکتر شریعتی

 

 

می خواستم زندگی کنم ، راهم را بستند 

 ستایش کردم ، گفتند خرافات است

عاشق شدم ، گفتند دروغ است

 گریستم ، گفتند بهانه است

خندیدم ، گفتند دیوانه است 

دنیا را نگه دارید ، می خواهم پیاده شوم !

زنده بودن را به بیداری بگذرانیم که سالها به اجبار خواهیم خفت

انسان مجبور نیست حقایق را بگوید ولی مجبور است چیزی را که می گوید حقیقت داشته باشد

"خدایا چگونه زندگی کردن را به من بیاموز چگونه مردن را خود خواهم آموخت

 "خدایا شهرت منی را که میخواهم باشم قربانی منی را که: میخواهند باشم نکند

دکتر شریعتی: مادرم میگفت عاشقی یک شب است و پشیمانی هزار شب؛ هزار شب است پشیمانم که چرا یک شب عاشقی نکرده ام

گاه گاهی به یادت غزلی می خوانم تانگویی که دلم غافل از آن عهد و وفاست .خوب رویان همه گر بادل من خوب شوند خوب من، با همه خوبان حساب توجداست

یه مرداب برای بدست آوردن یه نیلوفر سالها میخوابه تا آرامش نیلوفر به هم نخوره پس اگرکسی رو دوست داری برای داشتنش حتی شده سالها صبر کن

بزرگترین اقیانوس آرام است آرام باش تا بزرگترین باشی

 

 

 

................................................................................................................................................................................

کوچه

 

 

بی تو، مهتاب‌ شبی ، باز از آن کوچه گذشتم

همه تن چشم شدم، خیره به دنبال تو گشتم

شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم

شدم آن عاشق دیوانه که بودم

در نهانخانة جانم ، گل یاد تو درخشید

باغ صد خاطره خندید،

عطر صد خاطره پیچید :

یادم آمد که شبی باهم از آن کوچه گذشتیم

پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم

ساعتی بر لب آن جوی نشستیم

تو، همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت

من همه، محو تماشای نگاهت

آسمان صاف و شب آرام

بخت خندان و زمان رام

خوشه ماه فرو ریخته در آب

شاخه ‌ها دست برآورده به مهتاب

شب و صحرا و گل و سنگ

همه دلداده به آواز شباهنگ

یادم آید ، تو به من گفتی : از این عشق حذر کن

لحظه ‌ای چند بر این آب نظر کن ،

آب ، آیینه عشق گذران است

تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است ،

باش فردا ، که دلت با دگران است !

تا فراموش کنی ، چندی از این شهر سفر کن

با تو گفتم :‌ حذر از عشق !؟ ندانم

سفر از پیش تو؟ هرگز نتوانم

نتوانم

روز اول ، که دل من به تمنای تو پر زد

چون کبوتر، لب بام تو نشستم

تو به من سنگ زدی ، من نه رمیدم ، نه گسستم

باز گفتم که : تو صیادی و من آهوی دشتم

تا به دام تو درافتم همه جا گشتم و گشتم

حذر از عشق ندانم ، نتوانم !

اشکی از شاخه فرو ریخت

مرغ شب ، ناله تلخی زد و بگریخت

اشک در چشم تو لرزید ،

ماه بر عشق تو خندید !

یادم آید که : دگر از تو جوابی نشنیدم

پای در دامن اندوه کشیدم

نگسستم ، نرمیدم

رفت در ظلمت غم ، آن شب و شبهای دگر هم

نه گرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم

نه کنی دیگر از آن کوچه گذر هم

بی تو، اما، به چه حالی من از آن کوچه گذشتم                        فریدون مشیری

........................................................................................................................................................................

شاید برای بعضیا جالب باشه

دریافت

...............................................................................................................................................................................

اهنگ ها


عسل بانو سیاوش قمیشی

 

مرد تنها فرهاد